» 2ktor2fan

  » just fun
موضوعات
نويسنده
آمار و امكانات
تعداد بازديدها:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 159
بازدید ماه : 412
بازدید کل : 120495
تعداد مطالب : 361
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



Alternative content




<يران

برای پخش این موزیک در وبلاگتان کد زیر را در وبلاگتان قرار دهید مرکز ارائه دهنده کد موزیک برای پخش این موزیک در وبلاگتان کد زیر را در وبلاگتان قرار دهید مرکز ارائه دهنده کد موزیک تماس با ما
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com


درباره وبلاگ
توسط رضا از تربت حیدریه کلاس سوم رشته ریاضی فیزیک از مدرسه ی دکتر جمالی ساخته شده است.
پيوند هاي روزانه
آرشيو مطالب
لينك دوستان
» السلام علیک یا اباعبدالله الحسین...


دیدم بر در و دیوار حریمت جائی ننوشتست گنه کار نیاید...


سلام بر محرم و سلام بر حسین مظلوم.ماه محرم شروع شده وهمه  آماده شدن برای عزاداری.واقعا

که هر سال شور این ایام بیشتر میشه و خدا روشکر خصوصا جوونا علاقه خاصی به این ایام پیدا

میکنن و ارادت خاصه خودشون رو به امام حسین نشون میدن.داشتن همچین امامی واقعا باعث اف

تخاره.به حرمت امام حسین این روزا بیاید فقط به امام حسین فکر کنیم .معرفتمونو نسبت به این امام

عزیزی بیشتر کنیم.

امیدوارم از این ایام به نحو احسنت استفاده کنید و به خاطر گناه و ... این ایام

زیبا رو به راحتی از دست ندید.این ایام یکم از دنیا و آدماش که بالاخره یه روز تنهامون میذارن دوری

کنید وخوتونو امامتون خلوت کنید و از زندگی در آرامش لذت ببرید.




»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» خدایا...
 


خدایا دنیایت شهوت سرایی شده برای خودش...


نمی خواهی فیلترش کن؟؟!

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» 

برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند کافیست کاری کنیم مردم آنها را نخوانند...

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» تشکر

 از اونایی که نظر میدن ولی تبلیغ نمیکنن 

آقا تبلیغ نکنین خواهشا

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» زنها چه میخواهند؟

 

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» ooooo

 

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» .

 دیگه چی بگم آخه

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» دلربا
من در غم تو تو در هواي دگري   مجنون تو من تو دلرباي دگري 


درمكتب عشاق رواكي باشد   من دست توبوسم و تو پاي دگري

           http://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/4.gif

                http://sheklak4web.blogfa.com/                         


ادامه مطلب
[ شنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1390 ] [ 10:58 ] [ عبد الله ]
در قدرت حق نظاره کردن چه خوش است !!!

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند   

 

پوشانده‌اند “صبح” تو را “ابرهای تار

تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند   

 

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند   

 

ای گل گمان مبر به شب جشن می‌روی

شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند   

 

یک نقطه بیش فرق “رحیم” و “رجیم” نیست

از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند  

 

 

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه است که قربانی‌ات کنند 

 


                                                                                      فاضل نظری

[ یکشنبه نوزدهم آذر 1391 ] [ 9:41 ] [ عبد الله ]

صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...

  در مدرسه ی کربلا ، کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخــــش است:

                    بخشی در صحـــــرا ، بخشـــی  بالایٍ  نیــــزه ...

                           اما اینکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا می دانــد ...


السلام علیک یا باب الحوائج ، یا قمر بنی هاشم

 

علمدار کربلا

[ سه شنبه هفتم آذر 1391 ] [ 23:5 ] [ عبد الله ]

[ پنجشنبه یازدهم آبان 1391 ] [ 13:24 ] [ عبد الله ]

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

باغباني پيرم....

                     غير گلها از همه دلگيرم

                                                 كوله ام غرق غم است

آدم خوب كم است  

                         عده اي بي خبرند

                                                 عده اي كورو كرند

اندكي هم پكرند

                    و ميان رفقا....

                           عده اي همچو شما تاج سرند
ادامه مطلب
[ یکشنبه نهم مهر 1391 ] [ 19:55 ] [ عبد الله ]

مجسمه هایی که باعث وحشت مردم شدند


اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم . . .

یه بار دیگه تمـــــــــــــــوم بنده هام رو می شمردم


ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشــــــــــــــــــته ...


و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم..!!



                                                                                         حسین پناهی

[ دوشنبه سوم مهر 1391 ] [ 13:57 ] [ عبد الله ]
گل رز

گاهی دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد بیاد تو تنهاییم

                    ومن اجازه ندمو اون بی تفاوت به مخالفتم؛

                                             بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه: 


مگه من مردم که تو تنها بمونی...


[ جمعه بیست و هفتم مرداد 1391 ] [ 9:51 ] [ عبد الله ]
   

شاخه ‏گل پر بركت !!!


گل

زمخشرى در كتاب ربیع الابرار از انس بن مالك روایت كرده كه گوید:

من در خدمت حسن بن على علیهماالسلام بودم كه كنیزكى بیامد

و شاخه گلى را به آن حضرت هدیه كرد.

حسن بن على علیهماالسلام فرمود:« انت حرة لوجه الله»؛

تو در راه خدا آزادى!

من كه آن ماجرا را دیدم به آن حضرت عرض كردم:

كنیزكى شاخه گل بى‏ارزشى به شما هدیه كرد و تو او را آزاد كردى؟

در پاسخ فرمود:«هكذا ادبنا الله تعالى- اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها- و كان احسن منها اعتاقها.» ؛ اینگونه خداى تعالى ما را ادب كرده كه فرمود: - وقتى تحیته‏اى به شما دادند، تحیتى بهتر دهید- و بهتر از آن آزادى اوست.

منبع:ملحقات احقاق الحق

[ جمعه سیزدهم مرداد 1391 ] [ 4:22 ] [ عبد الله ]

 

    چه زيبا خالقي دارم

       چه بخشنده خداي عاشقي دارم

                       كه مي خواند مرا،

                                                با آنكه مي داند گنهكارم


[ چهارشنبه بیست و یکم تیر 1391 ] [ 14:13 ] [ عبد الله ]
حکایت ما آدم ها …
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …

[ یکشنبه بیست و هشتم خرداد 1391 ] [ 9:46 ] [ عبد الله ]



همه دغدغه ام این است که آخر کارهم نفهمم چرا یک عمر تپید قلبم  ؟

در اندرون من خسته دل ندانم کیست ؟
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

امام صادق علیه السلام :الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّهِ
قلب ، حرم خداست . غیر خدارا در آن جای مده .

جامع‏الأخبار : ‏ 185 و بحارالانوار : 67 / 25

[ یکشنبه بیست و یکم خرداد 1391 ] [ 10:47 ] [ عبد الله ]

 بخند..

    چرا ناراحتي؟؟؟

         دنيا ارزش غصه نداره..

                بي خيال دنيا ....

                   چرا گرفته اي؟؟؟

                         چرا اين قدر تو فكري ؟

                                  چرا ... ؟؟؟؟

بخند به روي دنيا ،دنيا به روت بخنده         بذار كه غصه وغم بار سفر ببنده


[ پنجشنبه بیست و هشتم اردیبهشت 1391 ] [ 10:1 ] [ عبد الله ]

بر اين اشخاص نبايد تكيه كرد...

1-  كسي كه از روي ترحم با توست...

2- كسي كه از روي هوس با توست..

3- كسي كه از روي تنهاي با توست...

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» ماجراي ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه از زبان امام رضا عليهم السلام
 

ماجراي ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه از زبان امام رضا عليهم السلام

پرده‌ي اول؛ علي: دل من

تصميم به ازدواج گرفته بودم ولي جرأت نمي‌کردم اين مطلب را به سرورم بگويم، اما شب و روز در فکر آينده‌ي خود بودم، تا اينکه يك روز كه پيش حبيبم بودم به من گفت: علي جان! با ازدواج چطوري؟ من كه سرم پايين بود، زير چشمي مي‌ديدم كه پيامبر چه لذت پدرانه‌اي مي‌برند از اينكه به دامادي من فكر مي كند. با خجالت، آهسته گفتم: رسول خدا خود داناتر است.  اما دلم عين سير و سركه مي‌جوشيد، نگران بودم. آخر من دلم را به ناز دلبري باخته بود و مي‌ترسيدم كه حضرت كسي ديگري را به من پيشنهاد دهد. در قبيله ما، قريش، دختر كم نبود، اما آنكه دل مرا برده بود از آنان نبود. نگران بودم.

پرده‌ي دوم؛ باز هم علي: خبر آمد خبري در راه است

نفهميدم چه شده بود که گفتند حبيبت با تو كار دارد.  او جان من بود كه تا ندايش به گوش مي‌رسيد لبيك من به سوي او پرّان مي‌شد. اما اينبار دلم كمي مي‌لرزيد انگار چيزي فهميده بود. خودم را به خانه امّ‌سلمه رساندم ، تا چشم پيامبر به من افتاد از جا كنده شده و دستهايش را گشود به سوي من آمد. من كه بهتم برده بود. چقدر پيامبر خوشحال بود! چشمانش برق مي زد و چنان مي‌خنديد كه دندانهاي نازش پيدا بود، و من همچنان بهت زده بودم كه گفت: علي جانم! مژده بده! مژده! . گفتم سرورم خير است انشاالله، اول بگوييد چه شده! همچنانكه مرا به سينه‌ي خود فشار مي‌داد و مي‌خنديد گفت: خدا ازدواج تو را که فکر مرا مشغول کرده بود خود به عهده گرفت.

مرا مي‌گويي! پاهايم سست شد! پر از شور و تشويش. ديگر صبر نداشتم. ماجرا چيست؟ من بي دلم.

پرده‌ي سوم؛ حبيب خدا:  در آسمان

نشسته بودم كه دوست آسماني من، جبرئيل،  با شاخه‌هاي سنبل و ميخك (قَرَنفُل) نزد من آمد و آنها را به من داد، من آن دو را گرفتم و بوييدم و گفتم: دسته گل به چه مناسبتي است؟ دوستم گفت: مگر خبر نداري ؟ خداوند حوران بهشت را امر فرموده که تمام فردوس را تزيين كنند، به بادهاي بهشتي هم دستور داده تا با بوي انواع عطر بوزند، و حورالعين را به خواندن سوره‌هاي «طه» ، «ياسين» ، «شوري» و... امر فرمود، و به يک ... .

جبرئيل هم ذوق زده و يك نفس، با آب و تاب مشغول تعريف بود اما من هنوز جوابم را نگرفته بودم . اين همه بريز و بپاش براي چه؟ مگر عروسيه؟! در اين فكرها بودم كه دوستم گفت: خدا به جارچي بهشت گفته كه جار بزند: اي پريان من! اي بهشتيان جمع شويد كه اينجا جشن عروسي است! فاطمه را عروس علي كردم. علي به دلبرش رسيد، آخر آنها دل داده‌ي هم بودند... . جبرئيل همچنان داشت تعريف مي‌كرد. اما من وقتي اين را شنيدم ناگاه به شوق از جا پريدم و خدا را شكر گفتم. بنازم به تو اي خداي خوب من كه چه خوب در و تخته را به هم جور مي‌كني. خودم را جمع كردم كه ببينم ديگر چه خبر بوده. دوست آسمانيم گفت: خداوند تبارک و تعالي به راحيل، آ ن پري خوش كلام و خوش صدا، امر فرموده که خطبه بخواند.

پرده‌ي چهارم؛ راحيل:  قرار عاشقي

من هم مثل همه پر از شور بودم و تصميم داشتم كه خطبه‌ي اين دو عاشق را به زيباترين شكل بخوانم، خطبه‌اي ماندگار. من چقدر خوشبخت بودم خطبه‌ي زهرا و علي را مي‌خواندم. همه ساكت بودند و من گلواژه‌هاي ادبستان عاشقي را بر هم مي‌تنيدم. همه ساكت بودند و به من گوش مي‌دادند. تا آنكه من با صلواتي به حبيب خدا كلامم را تمام كردم كه خِتامش به مِسك باشد. به شور اين پيوند و اتمام خطبه همهمه‌اي به پا شد كه ناگاه آن خدا به ندايي گفت: «اي حوريان بهشت من! به علي بن ابي طالب حبيب محمّد، و فاطمه دختر محمّد تبريک بگوييد. من براي آنان خير و برکت قرار دادم». خاضعانه به درگاه خداوند عرض كردم: پروردگار من، برکت تو بر آن دو بيشتر از آنچه ما در بهشت ديديم نيست؟ خداوند، بنده نوازانه فرمود: اي راحيل! از جمله برکت من بر آن دو اين است که آنان را بر محبّت خودم، با هم همراه مي‌کنم و حجّت خود بر مردم قرارشان مي‌دهم، و قسم به عزّت و جلالم که از آن دو، فرزنداني بوجود خواهم آورد که در زمين گنجينه‌داران معادن حکمت من باشند.

 

پرده‌ي پنجم؛ علي: شكرانه

من به عشقم رسيده بودم و بسان موج به ساحل رسيده آرام بودم. و تنها آنچه بايد مي‌كردم افتادن به پاي كسي بود كه پيوند دهنده‌ي دلهاست. اين بود كه بيدرنگ و متواضعانه، از صميم دل زبان گشودم كه: «رَبِّ اَوزِعني اَن اَشکُرَ نِعمتَکَ التي اَنعمتَ عَلَيَّ» پروردگارا! مرا بر آن‌ دار که شکر نعمتي که به من دادي، به ‌جاي آرم (نمل: 19)

حبيبم نيز دعاي مرا آمين گفت .

پرده‌ي ششم؛ فاطمه: شاهد پرده نشين

سالها بود كه من از پس پرده به كمالات علي  دل سپرده بودم. من هم به علي دلباخته بودم و او خبر نداشت. هربار كه در خانه براي خواستگاري به صدا مي‌آمد مرا موج تشويش و اندوه مي‌برد. هميشه با خود مي‌گفتم چه مي‌شد كه علي به خواستگاري من مي‌آمد؟ با خودم مي‌گفتم بروم و به پدر بگويم كه خود به علي پيشنهاد دهد، اما من كه چنين رويي نداشتم.

گاهي وقتها كه تنها بودم در خيالم به عروسيَم فكر مي‌كردم. به اين كه در كنار تو براي خطبه عقد نشسته‌ام. آن موقع بود كه بي اختيار خنده‌ام مي‌گرفت. من كه در زندگي‌ام مدام در سختي و غم بودم، تمام خوشيهايم را با تو مي‌جستم. و هميشه منتظر رسيدن به تو بودم. اكنون كه همسر تو‌ام، اكنون كه تو مال مني، چقدر خوشحالم.

راستي چقدر من و تو به هم مي‌آييم!

پرده‌ي هفتم؛ پيامبر: راز ناز

رازي در دلم بود كه بايد به علي مي‌گفتم. او بايد مي‌دانست كه چقدر براي من و دخترم عزيز است. صدايش كردم و به او گفتم: علي جانم! بزرگاني از قريش در مورد ازدواج فاطمه با تو مرا سرزنش کردند و گفتند: ما او را از تو خواستگاري کرديم ولي او را به ما ندادي، بلکه به عقد علي در آوردي، من هم به آنان گفتم: قسم به خدا، من اين کار را نکرده‌ام، خداوند او را به شما نداد و به عقد علي در آورد، جبرئيل بر من نازل گشت و گفت: اي محمّد! خداوند- جل جلاله- مي‌فرمايد: اگر علي را خلق نکرده بودم، براي دخترت فاطمه، در روي زمين، از آدم تا خاتم، کفو وهمتايي نبود. آري تو همسر زهرايي. جز تو كسي در قد زهرا نبود. جز تو كه مي‌تواند نيمه‌ي زيبنده‌ي زهرا باشد؟ كه مي‌تواند پدر حسنين باشد؟ دوستت دارم علي جان!

پرده‌ي هشتم؛ من: خوشه‌هاي پند

 من وارد صحنه مي‌شوم. چراغها روشن مي‌شود. هنوز گونه‌ تماشاچيان به تب اين نمايش گرم است و چشمها خيره. وسط صحنه مي‌ايستم و شروع مي‌كنم:

سلام

به شما شاهدان اين پيوند آسماني، تبريك مي‌گويم.

سوالي از شما مي‌پرسم: كجاي اين داستان زندگي و دنياي رنگ باخته‌ي من و تو را نقش مي‌زند؟

چند دقيقه‌اي بر جاي خود بنشينيد. و همچنان كه به اين آيات گوش مي كني، ببين علي و زهرا كه حجت براي تو هستند ماجراي ازدواجشان چه درسي براي تو دارد؟

من از خودم شروع مي‌كنم. درسي كه من گرفتم اينها بود:

1- زن و شوهر بايد كفو هم باشند. و كفويت يعني همان همسري. يعني قد و قوارشان يكي باشد. قديميها مي‌گفتند كبوتر با كبوتر ... . اين همسري و هم شأني در همه چيز است در تيپ، در خانواده، در دارايي، در تحصيلات و در... . ديديد چقدر بعضي زن و شوهرها نا متوازنند؟

2- نتيجه‌ي ازدواج فرزند است. خدا علي و زهرا به هم رساند تا حسن و حسين از دامن آنان برآيند. چقدر اين نكته مهم است و چقدر ما به آن بي توجه. در انتخاب همسر دقت كنيم و ببينيم فرزندمان از ريشه‌ي كه شيره ‌مي خورد و در دامان كه پرورده مي‌شود. خلاصه آنكه ما نيم سيبي هستيم كه سراغ نيمه‌ي گم شده‌ايم. بايد حواسمان باشد كه به كه مي‌چسبيم!

شما چه درسهايي گرفتيد؟

آستانه اين مطلب پذيراي تبريكات شما به مميمنت اين خجسته پيوند است!

كامتان به نام علي و همسرش، شيرين مدام بادا

 

 

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» تنهايي نه تنهايي


سلام....اين بار روان مينويسيم...نه معما گونه.. نه سنگين و نه ساده...يه همفكري براي اينده.....

دقيقا 5 ماه كامل از اغاز اين بلاگ مي گذرد....چه شيرين يا چه غمگين فقط گذشت....قشنگي دنيا به همين است كه مي گذرد......

تصميم گرفتم..ديگر نگويم غم....تنهايي جاي خودش را دارد...تنهايي زيباي خودش را دارد....فقط مي خواهم عاشقانه بگويم هميشه هم نميشود تنها ماند درسته هر گلي ممكنه زيبا يا حتي خيلي زيبا باشه اما دو گل در كنار هم زيباتر و خوشبوتر ميشوند
»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» ;)
»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» 

فروش فوق العــــــــا ­ده ....

.
.
.
" افق " برای محو شدن با گارانتی 6 ساله ، مخصوص علاقمندان ساخت فانتزی
:|

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» 

ﯾﻪ ﻓـﺎﻧـﺘـﺰﯾـﻪ ﺧـﻮﺏ ﺳـﺮﺍﻍﺩﺍﺭﻡ؛ﺧـﻌــﻠﯽ ﺗــﻮﭘــﻪ..!

ﻣـﺎﻟـﻪ ﯾـﻪﺧــﺎﻧـﻮﻡ ﺩﮐـﺘــﺮ ﺑـﻮﺩﻩ 2 ﺑـﺎﺭ ﺑـﯿـﺸـﺘـﺮ ﺑـﺎﻫـﺎﺵ ﺗـﺎ ﺍﻓـــﻖ ﻧـﺮﻓـﺘـﻪ!

ﻫﺮﮐﯽﻣـﯿـﺨـﻮﺍﺩ بگه تا ﻫـﻤـﺎﻫـﻨـﮕـﯽ ﻫـﺎﯼ ﻻﺯﻡ ﻭﺍﺳـﻪ واگذاری ﻓـﺎﻧـﺘـﺰﯼ ﺭو ﺍﻧـﺠـﺎﻡﺑـﺪﯾـﻢ ..!

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» 
امروز کنار خیابون ایستاده بودم …

یه دختره با جنسیس اومد جلوم ترمز کرد و گفت : ببخشید میخوام برم صادقیه …

منم بهش گفتم :

کار خوبی میکنی .. خیلی جای خوبیه …

برو به امید خدا …

ازخنده دیگه نمیتونست حرکت کنه ...

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |
» 
یکی باید پیدا شود که به مادران سرزمین من بفهماند که اگر شام دیشب خوردنی بود، همان دیشب خورده میشد بعععععله

»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در سه شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا | لينك ثابت |

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 25 صفحه بعد

» عناوين آخرين مطالب ارسالي